جدول جو
جدول جو

معنی حد کردن - جستجوی لغت در جدول جو

حد کردن
(دَ رَ دَ)
معین کردن. مرز گذاردن
لغت نامه دهخدا
حد کردن
معین کردن
تصویری از حد کردن
تصویر حد کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رد کردن
تصویر رد کردن
باز دادن، پس فرستادن، نپذیرفتن، کسی یا چیزی را از جایی عبور دادن، گذرانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بد کردن
تصویر بد کردن
بدرفتار کردن با او، ظلم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رد کردن
تصویر رد کردن
عودت دادن، پس دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جد کردن
تصویر جد کردن
کوشش کردن سعی کردن: (خیلی جد کردم که رضایت خاطراو را فراهم کنم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب کردن
تصویر حب کردن
گویکاندن گویه ساختن دارویی را بصورت حب در آوردن حب ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حج کردن
تصویر حج کردن
مراسم حج را بجا آوردن حج گزاردن، هنجیدن هنج گزاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حس کردن
تصویر حس کردن
احساس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسد کردن
تصویر حسد کردن
حسد بردن، حسد ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
محو کردن ستردن، کندن، خراشاندن، سایاندن سودن ساییدن، تراشیدن محو کردن، کندن شکل یا نوشته بر فلز و مانند آن حکاکی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گشودن باز گشودن، آمیختن، گداختن گشودن (عقده مشکل) باز کردن، مخلوط کردن چیزی با مانع، گداختن ذوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گدایی کردن، شیر پشمین از برای گد کنند بومسیلم را لقب احمد کنند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
((حَ کَ دَ))
گشودن، آمیختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
چاره اندیشی، چاره اندیشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رد کردن
تصویر رد کردن
Disprove, Rebuff, Refute, Reject, Repulse, Skip, Spurn
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حس کردن
تصویر حس کردن
Sense
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حک کردن
تصویر حک کردن
Inscribe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
Dissolve, Resolve, Settle, Solve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حک کردن
تصویر حک کردن
wyryć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
rozpuszczać, rozwiązywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حس کردن
تصویر حس کردن
czuć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رد کردن
تصویر رد کردن
спростовувати , відмовлятися , відкидати , відштовхувати , пропускати , зневажати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حس کردن
تصویر حس کردن
відчувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حک کردن
تصویر حک کردن
висічати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
розчиняти , вирішувати , вирішувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رد کردن
تصویر رد کردن
widerlegen, abweisen, ablehnen, abwehren, überspringen, verschmähen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حس کردن
تصویر حس کردن
fühlen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حک کردن
تصویر حک کردن
einschreiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
auflösen, lösen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رد کردن
تصویر رد کردن
опровергать , отвергать , отбрасывать , пропускать , презирать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حس کردن
تصویر حس کردن
ощущать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حک کردن
تصویر حک کردن
надписывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
растворять , решать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رد کردن
تصویر رد کردن
obalać, odrzucać, pomijać, gardzić
دیکشنری فارسی به لهستانی